آلیس و سلین جدایی ناپذیر هستند و همه چیز را از زندگی روزمره تا رازهایشان به اشتراک می گذارند. هماهنگی کامل آنها زمانی که یکی از پسرانشان در یک حادثه غم انگیز در حالی که تحت مراقبت آلیس است می میرد، از بین می رود. سلین آلیس را مقصر مرگ فرزندش میداند و برای محافظت از پسر بازماندهاش از هر آسیبی وسواس پیدا میکند. از سوی دیگر آلیس از اینکه سلین قصد آسیب رساندن به او و خانواده اش را دارد احساس گناه و پارانوئید می کند. در حالی که این دو زن وارد جنون و خشونت می شوند، نبرد شدید اراده ها آغاز می شود.