سیاوش پس از سرقت و قتل یکی از دوستانش که خواستگار خواهرش هم بوده، در محل جنایت با مهتاج که نظافتچی است، روبرو میشود ولی نمیتواند او را بکشد. او مدام با کابوس ناشی از جنایت دست و پنجه نرم میکند و کمکهای دوستانش جواد و رحیم و دختر صاحبخانه را هم که دل بسته اوست نمیپذیرد...