جلال الدین همه زنان را شرور می داند و از آنها به عنوان «چودیل» یاد می کند. در سفری با دوست متاهلش، او آنها را متقاعد می کند که از همسرانشان طلاق بگیرند، اما در کمال تعجب او عاشق رانی می شود. او در عرض یک هفته با او ازدواج می کند، اما متوجه می شود که او در واقع یک روح (چودیل) است. برنامه اقدام بعدی جلال الدین چه خواهد بود؟ آیا او می تواند با رانی مبارزه کند یا تسلیم ترس می شود؟