کاینا، زنی معمولی در اواخر بیستسالگی، شغلی ثابت و رابطهای پایدار با دوستپسرش، جیمیونگ، دارد. با این حال، به جای احساس رضایت، همواره با تردید، سردرگمی و اضطراب روبهرو است. در حالی که با مشکلات روابط شخصی و دشواریهای زندگی دستوپنجه نرم میکند، سرانجام تصمیم میگیرد برخلاف مخالفت اطرافیان، خانهاش را ترک کرده و راهی نیوزیلند شود.